وبلاگ تفریحی فرشاد24
عکس خنده دار جدید,عکس ضد دختر ها,عکس ضد پسر ها,عکس سکسی جدید,خنده دار,تصاویر خفن,عکس لو رفته, در ساعت : 14 سری جدید عکس های خنده دار و بامزه عکس های خنده دار پنج شنبه 1 آبان 1393برچسب:, :: 15:23 :: نويسنده : فرشاد در ساعت : 23 سحر قریشی تنها یک برادر دارد و رنگ های مورد علاقه اش مشکی ، آبی و قرمز است .
اولین کار بازیگری سحر قریشی بازی در فیلم لج و لج بازی به کارگردانی سید مهدی برقعی بود. پنج شنبه 1 آبان 1393برچسب:, :: 15:17 :: نويسنده : فرشاد بابام میخاد برای شبکه 3 رمز بذاره!!!!!!
چهار شنبه 30 مهر 1393برچسب:, :: 22:55 :: نويسنده : فرشاد چهار شنبه 30 مهر 1393برچسب:, :: 22:52 :: نويسنده : فرشاد به گزارش حرف لر به نقل از لرستان خبر، روستای گل گورچک دورود از توابع بخش مرکزی این شهرستان روز گذشته شاهد اتفاقی نادر اما زیبا بود، اتفاقی که در آن گمشده «خانواده پوریان» پس از نیم قرن جدایی به جمع خانواده خود پیوست. نقطه آغاز این داستان جذاب و هیجانانگیز از سال 1345 با مهاجرت «یدالله پوریان» از ایران به کویت آغاز میشود، مهاجرتی که هیچ کدام از اعضای خانواده از آن خبر نداشته و سالها انتظار و جدایی اینگونه آغاز میشود. نقش اول داستان خانواده پوریان یعنی یدالله پس از گذشت 10 یعنی در سال 1355 به ایران و به محل زندگی خانواده خود باز میگردد، اما به دلیل مهاجرت خانوادهاش اثری از آنها نمییابد. با پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی و هیاهوی به وجود آمده ناشی از جنگ در جنوب کشور، امیدهای پسر جوان خانواده پوریان برای یافتن خانواده خود کم میشود و به دلیل شرایط منطقه به شهر فسا در استان فارس مهاجرت میکند. اما امروز پس از 48 سال با پیگیریهای محمدرضا پوریان برادرزاده یدالله، گمشده خانواده پوریان با شور و شعف به جمع خانواده خود بازگشت. مشروح داستان خانواده پوریان را از زبان گمشده خانواده میشنویم.
ابتدا توضیح دهید چگونه این جدایی آغاز شد؟ من در سال 1345 از ایران خارج شدم، در ابتدا از اهواز به عراق و از آنجا با هر مشکلی که بود خود را به کویت رساندم، تقریبا 20 روز در راه بودم، راهی که پر از مشکل و خطر بود، در تمام طول مسیر با پای پیاده حرکت میکردیم و چندین بار نزدیک بود، توسط سربازان عراق دستگیر و حتی کشته شویم که هر بار با کمک راهنماهای سفر که به نوعی کارشان قاچاق بود و راه فرار را میدانستند از دست نیروهای ژاندارمری عراق گریخته و فرار کردیم. زمانی که مشکلات سفر و این اتفاقات رخ داد، نیمی از جمع 28 نفرهمان پشیمان شد و برگشتند، اما من به همراه دیگران داوطلب شدیم، تا راه را ادامه دهیم و به هر سختی که بود، ادامه دادیم، تا اینکه به کوه جبل طارق رسیدیم و در آنجا چند روزی را مخفی شدیم.
از سختیهای سفر سخن گفتید، چه مشکلاتی در طول مسیر اتفاق افتاد؟ در طول مسیر حوادث زیادی برایمان اتفاق افتاد، به عنوان مثال زمانی که سربازان عراقی در حال تیراندازی به ما بودند و ما این قسمت از سفر را با ماشین میرفتیم در تعقیب و گریز، ماشین ما واژگون شد و اغلب مسافران آسیب دیدند و مچ پای من هم آسیب دید که کار را در ادامه مسیر برای من سخت کرد. یک بار هم مجبور شدیم، چند روز در یک بیشهزار مخفی شویم و مدتی را در آب رودخانه گذراندیم، چراکه از ترس ماموران نمیتوانستیم خارج شویم، در هر صورت به هدف خود رسیدم و خود را به کویت رساندم.
مگر هدفتان چه بود که برای آن این همه سختی کشیدید؟ من برای کار کردن قصد داشتم از کشور خارج شوم، پس از اینکه به کویت رسیدم، در شرایطی که توان راه رفتن دیگر نداشتم با پرسوجو کردن دوستانم را پیدا کردم، حدود 40 روز را با آنها کار کردم، اما پس از آن تصمیم گرفتم خودم مستقل کار کنم، حرفه من نقاشی ساختمان بود و در همین بخش مشغول به کار شدم.
چند سال دور از کشور و خانواده خودتان بودید؟ تا سال 55 در کویت مشغول به کار بودم و پس از 10 سال به ایران آمدم، اما خانوادهام را پیدا نکردم، آمدنم به ایران همزمان شده بود، با آتش زدن سینما رکس آبادان که باعث کشته شدن دهها نفر شد، در همان زمان با پولی که کار کرده بودم در آبادان زمین خریدم و از طریق یکی از دوستان برای خواستگاری همسرم اقدام کردم و به نامزدی هم درآمدیم و دوباره من برای کار به کویت برگشتم.
یعنی در طول این 10 از هیچ ارتباطی با خانواده خود نداشتید؟ آن زمان که مثل الان وسایل ارتباطی مثل تلفن و اینترنت رایج نبود، شاید هم اصلا در خیلی نقاط وجود نداشت، با این شرایط راه دسترسی هم نبود که بخواهم با آنها ارتباط داشته باشم، البته همزمان با حضور 10 ساله من در کویت خانواده من از بخش ماهرو به شهرستان دورود مهاجرت میکنند و به همین دلیل در بازگشت به ایران نشانی از آنها پیدا نکردم.
پس از ایران آمدنتان چه شد؟ سال 57 به ایران آمدم و ازدواج کردم و پس مدتی که انقلاب پیروز شد و جنگ آغاز شد، به همراه خانواده خود به فسا در استان فارس رفتیم، در آن منطقه چند نفر از دوستانم که در کویت با آنها آشنا شده بودم، زندگی میکردند و به همین دلیل فسا را انتخاب کردم و از آن زمان تا امروز در همان شهر مشغول به زندگی هستیم.
یعنی دیگر به کویت نرفتید؟ چرا در طول این سالها به همراه خانواده و همسرم برای کار و یا تفریح به کویت و دیگر کشورهای عربی مثل سوریه، عراق و حتی پاکستان میرفتم و چند ماه میماندیم و دوباره بر میگشتم، اما از سال 81 به بعد دیگر تصمیم گرفتم در کشور خودم بمانم، چون با شرایط سن من دیگر لازم بود، در کنار خانواده ام در یک جا بمانم.
آیا در این 48 سال دوری به این فکر نبودی که خانوادهات را پیدا کنید؟ در طول این سالها همواره در این فکر بودم، اما هیچ آدرس و نشانی از آنها نداشتم، البته 15 بارنامه نوشتم و برای افراد مختلفی که در شهرهای مثل دزفول، اندیمشک، خرمآباد، الیگودرز که در استانهای خوزستان و لرستان میشناختم و احتمال میدادم، خبری از خانوادهام داشته باشند، میفرستادم، اما هیچ جواب مثبتی دریافت نکردم و تنها نامهها بازگشت میخورد.
چه شد که این جدایی پایان یافت؟ در اوایل ماه رمضان امسال تصمیم گرفتم، پس از پایان ماه مبارک به شهرهای استان لرستان و خوزستان بیایم و هرطور که شده از طریق رسانهها و سازمانها خانوادهام را پیدا کنم، تا اینکه به برکت همین ماه مبارک رمضان یک روز تلفن خانه زنگ زد، تلفن را که جواب دادم، پس از سلام و احوال پرسی، فردی که پشت خط بود، سئوالاتی در خصوص اسم و خانواده من میپرسید که در ابتدا شک کردم، شاید فرد سودجویی باشد، اما پس از آنکه اطلاعات دقیقی از اعضای خانوادهام و محل به دنیا آمدن من داد، آنقدر خوشحال و هیجان زده بودم که نمیتوانستم صحبت کنم و متحیر مانده بودم. پس از این تلفن تا سه روز آب از گلویم پایین نمیرفت و شبها خواب به چشمانم نمیآمد، پس از این ماجرا در تماسهای بعدی آدرس و نشانی یکدیگر را گرفتیم و پس از چند روز تعدادی از اعضای خانوادهام از دورود به فسا آمدند و اولین دیدار ما انجام شد.
چه کسی باعث پایان این جدایی شد؟ برای پایان این جدایی محمدرضا پوریان برادرزادهام بسیار زحمت کشید و چندین سال به همراه دیگر اعضای خانواده پیگیری کرد، تا اینکه توانستند از طریق سیستم بانکی و شماره حساب من در یکی از بانکهای فسا آدرس و شماره تلفن من را پیدا کنند، تا من امروز بتوانم در کنار خانوادهام باشم.
آیا در طول نیم قرن دوری ازخانواده احساس تنهایی و دلتنگی هم کردید؟ در طول این سالها خیلی وقتها دلتنگ خانوادهام میشدم، اما هیچ نشانی از آنها نداشتم، آنها از بخش ماهرو به شهرستان دورود مهاجرت کرده بودند و از هر طریقی که اقدام میکردم به نتیجه نمیرسیدم، با گذر زمان دلتنگیها هم کمتر شد، اما همیشه دوست داشتم خانواده خودم را پیدا کنم و دوباره برادران و خواهران خودم را ببینم، در طول این مدت همسرم و فرزندانم در کنارم بودند.
داستان زندگی یدالله پوریان که امروز غبار پیری بر موهایش نشسته است، بسیار جذاب بود و جذابتر از آن شوق وصالی است که پس از نیم قرن جدایی در چشمان خانواده پرجمعیت پوریان با 6 برادر و 3 خواهر و تعداد زیادی فرزند و نوه به چشم میخورد. ----------------------------- انتهای پیام/
مطالب مرتبط:
چهار شنبه 30 مهر 1393برچسب:, :: 22:31 :: نويسنده : فرشاد رای غرضی کمتر از آرای باطله ست! چهار شنبه 30 مهر 1393برچسب:, :: 22:30 :: نويسنده : فرشاد
خانواده سبز نوشت: خیابان دروس، دوربین پیام ایرایی و عقربه های ساعتی که از ۲۳ شب گذشته بودند همه انتظار ورودشان را می کشیدند تا بعد از مدت ها قفل سکوت ستاره پر فروش سینمای ایران شکسته شود که دست بر قضا انتظارها به سر آمد… می گویند واژه مخالفت در خانواده شما کاملا بی معناست! درست است؟بله، همینطور است. برای چه این سوال را می پرسی؟ راست است که وقتی می خواستی به عنوان بازیگر وارد سینما شوی هیچ مخالفتی از سوی پدر و مادرت با تو صورت نگرفته؟بله، برای اینکه ما قبل از اینکه یک خانواده باشیم، دوست هستیم. یعنی پیش از آن که در قالب خانواده باشیم و جبری حاکم باشد که مثلا من فرزندم، تو پدری، تو مادری و… بهترین دوست برای همدیگر هستیم. آخر شنیده بودم برای ورود به سینما یک نفر را واسطه کردی تا رضایت پدرت را بگیرد. چقدر احساس خوشبختی می کنی؟از چه نظر؟ از نظر داشتن یک چنین پدر و مادری. بگذار بهتر بگویم؛ ببین خیلی ها شاید چهره و استعداد تو را داشته باشند اما خانواده هایشان به آنها اجازه ورود به دنیای بازیگری و رفتن به سمت علاقه اصلی شان را نمی دهند. واقعا این تفکر که محیط سینما چندان جالب و سالم نیست را تصدیق می کنی؟مطمئنا به خاطر داشتن چنین خانواده و پدر و مادری خیلی زیاد احساس خوشبختی می کنم. اما در جواب سوال بعدی ات باید بگویم نه، واقعا محیط سینما اینطوری که می گویی نیست، به نظر من همه چیز به خود آدم برمی گردد؛ ما در همه اقشار و اصناف کشور خوب و بد داریم. در یک شرکت می توانی یک منشی کاملا موفق، پاک و خوب باشی اما برعکس اش هم می توانی باشی. این خود آدم است که تعیین می کند خوب باشد یا بد. ضمن اینکه تربیت صحیح بچه در خانواده نیز کمک می کند در هر شغل و جمعی که وارد شود بتواند خودش را خوب حفظ کند. پدر م همیشه می گوید آنقدر از تربیت دخترم مطمئنم که هر جا باشد خودش می تواند گلیم اش را از آب بیرون بکشد. خب شاید پدرت تصورش را هم نمی کرد روزی تا این جایگاه بالا بیایی و تا این حد در بازیگری موفق بشی که یکدفعه خانواده ات با یک حجم زیاد طرفدارها، منتقدان و حتی شایعه هایی که برای هر بازیگری هست مواجه شوند. به نظرم فکر می کرده علاقه ای هست که وقتی خودت دنبالش بروی از رسیدن بهش خسته می شوی و مسیرت را عوض می کنی!نه، اتفاقا خانواده ام همیشه به من می گفتند تو می توانی و بهترینی. در واقع اعتماد به نفس امروزم ریشه در خانواده ام دارد. اگر خانواده ای باشی که فرزندت را مدام سرکوب کنی و اعتماد به نفسش را از بین ببری و پر و بالش ندهی مطمئنا آن فرزند در آینده فرد موفقی نخواهد شد. من از همان کودکی در هر کاری مثل نقاشی دست می گذاشتم مادرم می گفت تو بهترینی و خلاصه اعتماد به نفسم را بیشتر می کردند. به نظر من خانواده در موفقیت فرزندانشان تاثیر انکارناپذیری دارند. اصلا به چهره ات نمی آید اینقدر درس خوان و منظم بوده باشی که معدل دیپلمت بالای ۱۹ و رتبه دانشگاهی ات اینقدر خوب باشد! تا حالا کسی بهت گفته که خصوصیات اخلاقی ات شبیه پسرهاست؟! یعنی تو می گویی الناز شاکردوست نمونه ای شاخص از یک زن کامل است؟شاید. ریشه اصلی وابستگی زن ها به مردها به مسائل مالی برمی گردد. اگر هر زنی بتواند روی پای خودش بایستد و از لحاظ مالی مستقل باشد همه زن های مملکت مان به اصطلاح مرد خواهند بود. این که آدم صادق و با معرفت باشد فقط خصوصیت یک مرد نیست. خیلی از اهالی سینما می گویند الناز مثل مردهاست، با معرفت است و…؛ با معرفت بودن مختص مردها نیست. شاید چون روابط عمومی ات خیلی خوب است اینگونه می گویند. برگردیم به خواسته پدرت که همیشه می گفتند الناز باید بهترین باشد. الان خودت فکر می کنی بهترین هستی؟ سینمای ایران بابت کشف تو باید از کیومرث پوراحمد متشکر باشد یا معترض؟ کلا علاقه زیادی به قیصر داری، درست است؟ حتی مسعود ده نمکی؟! مثل این که خیلی دوست داری انجمن حمایت از بانوان سینمای ایران را تاسیس کنی؟ پس چرا بقیه اینقدر پشت همدیگر در نمی آیند؟ حرف هایت را که می خواندم به نظرم رسید احساس می کنی به خانم های سینمای ایران حسابی ظلم شده و این مردها هستند که تعیین می کنند کی و کجا قرار بگیرد؟ البته تو اگر خودت هم نخواهی حاشیه ها دنبالت می آیند! دلیلت چیست که می گویی برنامه هفت تلویزیون زیرکانه در حال به تعطیلی کشاندن سینماست؟ حیف زوج رضا گلزار و الناز شاکردوست نبود که اینقدر راحت نابودش کردند؟ در این سینما چیزهای مهم تر از این مسائل حیف شده است! آقای گلزار بالاخره یکی از مهره های سینما بودند، قصد نقد و بررسی ندارم اما یکسری آدم ها خوب یا بد چرخه سینما را به گردش انداختند که یکی شان همین آقای گلزار بود. چرا اینقدر با خبرنگارها بدی و مصاحبه نمی کنی؟ راست است که می گویند تو پر فروش ترین زن سینمای ایران هستی؟ چاکریم! (خنده) چه نقشی همیشه ایده آلت بوده که بازی اش کنی؟ خانواده و اهالی فامیل چقدر خوشحال اند که به واسطه حضور تو در سینما نام خانوادگی شان امروز تبدیل به یک برند شده است؟ قبل از اینکه فیلمنامه رسوایی به دستت برسد و بخواهی در این فیلم بازی کنی، تصوراتت درباره زندگی یک دختر پایین شهری چه بود؟ فکر می کردی زندگی آنها چه شکلی است؟ گفتی ورزش می کنی؟!زمانی که سر فیلم برداری نباشم دوست دارم ورزش کنم چون فکر می کنم بدن و بیان ابزار اصلی یک بازیگر هستند چون وظیفه منِ بازیگر است که در جواب محبت و حمایت های مردم روز به روز بهتر شوم. وقتی داشتیم برای جلد عکاسی می کردیم، به نظرم رسید رابطه تو و علی برادرت خیلی گرم و صمیمی است. واقعا در خانه هم همین شکلی هستید یا بیرون که می روید با هم خوب می شوید؟ فکر نمی کنی داشتن خواهری مثل الناز شاکردوست با همه حرف و حدیث ها و شایعاتی که برای یک ستاره می سازند کمی دردسرساز باشد و آیا تا حالا باعث کدورتی بین تان شده؟اگر آدم ها همینطوری که هستند همدیگر را بپذیرند چیزی به نام مشکل به وجود نخواهد آمد. در همه روابط؛ زن و شوهری، خواهر و برادری یا دوستی، باید همدیگر را همان طور که هستیم بپذیریم و دوست داشته باشیم. خوشبختانه من و علی هم رابطه خیلی خوبی با هم داریم. علی هم از آن ابتدا نسبت به ورود من به سینما نارضایتی خاصی نداشت و همیشه حمایتم کرده است. خدا را شکر هم تا حالا کارم برای خانواده ام اذیت و آزاری نداشته، خودم هم همیشه مراقب بودم و سعی کردم از حواشی دور باشم. منبع : خانواده سبز چهار شنبه 30 مهر 1393برچسب:, :: 22:29 :: نويسنده : فرشاد آخرین مطالب پيوندها
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان وبلاگ تفریحی فرشاد24 و آدرس farshad24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. نويسندگان |
||
![]() |